پیامبر و مدیریت بحران
(1)
با تاکید بر غزوات نبی(ص)
1 ـ 1 مدیرتی امور عقیدتی و تبلیغی
1 ـ 3ـ اختیار درحضور و عدم اكراه
مقدمه
چنان كه میدانیم، رسالتی كه انبیای الهی بر دوش داشتهاند، رها كردن انسان از زنجیرهای ظلم و ستم ظالمان و مستكبران بوده است؛ همان حركت آزادیبخش كه زمینه را برای انسان جهت پذیرش هدایت آماده كرده و محیط فكری او را از عناصر مضر پاك میكند.
پیامبر ما، حضرت محمد(ص) نیز با پیاده كردن الگوی جامع الهی ـ اخلاقی سعی داشتند، به ایجاد نظمی نوین و حاكمیتی فوق بشری در حیات دینی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ملتها دست بزنند تا در این راه، مستضعفان را ضِد مستكبران یاری كرده و محیطی عاری از شر و اشرار تأسیس كنند. بدون تردید، پایههای اولیة این بنای ماندنی، محصول عمل شخص پیامبر (ص) است كه اگر غیر از این بود، مسیر تحولات اسلامی تا امروز، به دازا نمیكشید. پیامبر(ص) با مهذب كردن خود به اخلاق، مكارم و بزرگورایها، هر چه را كه در یك انسان كامل باید وجود داشته باشد و بر شرف و كمال او میافزاید، در حِد اعلا داشت. او به تمام معنا، بزرگ بود و با همة وجود، درس اخلاق به بشر آموخت؛ اخلاقی كه خلق و خوی بشر را از تاریكی جهل شیطانی به نور عقل و علم الهی رهنمون كرد؛ تا آنجا كه پیامبر (ص) مصداق بارز آیة «إنك لعلی خلق عظیم» شد. خود نیز با تعریف هدف بعثت ـ كه همانا «بعثت لاتمم مكارم الاخلاق» است ـ تلاش خویش را برای اتمام كرامتهای فطری بشری به كار گرفت.
در این راستا، هر برهه از زندگی حضرت رسول(ص) و هر پدیده در حیات آن فرزانة مبارك(ص)، راهی است در جهت رسیدن به مكرمتهای اخلاقی.
از دیگر موارد در مدیریت تبلیغی پیامبر این بود كه ایشان به سربازان، این فرصت را میدادند كه به اختیار خود وارد جنگ شوند و هیچ اكراهی در كار نبود
در این مقاله با توجه به برداشت مذكور، سعی بر این است كه نحوة مدیریت آن حضرت را در مواقع بحرانی امر خطیر ابلاغ رسالت بررسی كرده و زوایایی هر چند اندك را به صورت شفاف مورد تأكید قرار دهد. از آنجا كه تمام حیات آن حضرت(ص) پر از دغدغه و بحران بوده است، برای تمركز بیشتر، چهار جنگ مهم به عنوان موارد خاص این تحقیق در نظر گرفته شد. این چهار جنگ عبارتند از «بدر»، «احد»، «خندق» و «تبوك». منتها، چون هر جنگ با بحران قبل از شروع حملة نظامی آغاز شده و با بحران اتمام جنگ به پایان میرسد، لذا نوع مدیریت حضرت از آغاز بحران اولیه تا پایان بحران ثانویه(بعد از اتمام جنگ) محل توجه و مدنظر بوده است.
امید است كه با بهرهگیری بیشتر از سجایای اخلاقی آن حضرت، راه سعادت را آموخته و بیاموزانیم.
امروزه،«جهاد» به عنوان یكی از مظاهر مورد توجه و موجود در زندگی خاتم پیامبران، زیر ذرهبین اندیشمندان و صاحبنظران قرار دارد. با توجه به پیشگفتهها، میتوان در علم امروزی، «جهاد» را نوعی «بحران» یا «شبه بحران» ـ كه بیشتر حالت نظامی داشته، لیكن صبغههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیز به خود میگیرد ـ محسوب كرد. این شبه بحران در جامعة حضرت رسول(ص) نیز به صورت اپیدمی گسترش داشت. برای تحلیل مسألة خروج توأم با توفیق حضرت رسول(ص) از این بحرانها باید نگاه دقیقی به چگونگی اعمال مدیریت آن حضرت داشت.
همان طور كه میدانید، «مدیریت»، علم و هنر برنامهریزی، متشكل و هماهنگ كردن، رهبری و كنترل فعالیتهای مختلف به منظور نیل به هدفی مشخص است؛ این علم و هنر، در زیباترین و والاترین چهرة خود، در سیرة نبوی قابل مشاهده است: مدیریتی الهی، مبتنی بر شناخت حقیقت انسان و مراتب وجودی او كه در حقیقت، با ادارة قلبها تحقق مییابد. بدون تردید، هدف از این نوع مدیریت. خارج كردن انسان از مرتبة حیوانی و وارد كردن او در مرتبه رحمانی و خروج از ظلمات به سوی نور میباشد.
به هر تقدیر، نوع مدیریت آن حضرت در طول مسیر بحرانی و جریان یك جنگ، قبل از آغاز جنگ تا بعد از پایان شعلههای آن، میتواند، به عنوان درسی زیبا و جذاب در آیین الهی، آموختنی و البته، لازم الاتباع باشد؛ لذا با توجه به جمیع جهات، نكاتی بسیار دقیق از این نوع مدیریت را كه كاملاً با مدیریت بشری جنگها متفاوت است، شرح داده و بتفكیك به بحث و بررسی هر یك میپردازیم.
ناگفته نماند كه آیین محمدی(ص) در زمان خود، دربردارندة اصولی مخالف و ناسازگار با وضعیت حاكم بود. لذا برای اجرای اصل جلوگیری از ستمپذیری و انظلام، میبایست قدرتی در مقابل سیستم حاكم وجود داشته باشد؛ بنابراین، حداقل آمادگی برای جنگ و شاید هم ورود به جنگ ضرورت داشت. در نتیجة، هرگاه «استراتژی دعوت» مؤثر نمیافتاد، به تناسب موقعیت، امكان بروز جنگ وجود داشت.
1 ـ 1 مدیرتی امور عقیدتی و تبلیغی:
از آنجا كه اساس و مبنای نبردهای پیامبر(ص)، نبرد در راه ایجاد و تأسیس حكومتی مبتنی بر فضایل و ارزشهای اسلامی بوده و مانند اغلب نبردهای دیده شده و پیشآمده، برای كسب قدرت بیشتر و در راه تحكیم حكومت فاسد و زورمدار نبود، لذا تبیین امور شرعی و اسلامی و توجیه و ترویج اسلام و عقاید اسلامی و تبلیغ قدرت اسلام، در قلبها مؤثر واقع شده و باعث آمادگی روحی بیشتر اصحاب برای نبرد و اهدای جان خویش در مقابل ترویج عقیده میشد.
از این جهت، پیامبر اكرم(ص) بسیار بر سر عقیده پافشاری میكرد و هیچگاه، به معامله دربارة آن تن درنمیداد. به عنوان نمونه، در جنگ «احد»، در حالی كه سپاه مشركان حدود سه هزار نفر بودند، رسول خد(ص) سپاه مؤمنان را در حالی كه شمار آنان با احتساب گروهی بیمار دل كه در میان آنان وجود داشتند، تنها به هزار نفر میرسید، پیش برد. در این میان، برخی از «انصار» قصد داشتند تا از همپیمانان یهودی خود نیز كمك بخواهند؛ اما رسول خد(ص) فرمود: «ما را به یاری آنان نیازی نیست.» چرا كه حضرت رسول(ص) میخواستند، سپاه او فقط از كسانی تشكیل شود كه برای دفاع از عقیدة خود سر جنگ دارند. خداوند نیز در این باره فرموده است:
«ای كسانی كه ایمان آوردهاید، كسانی را غیر از همعقیدگان خود به دوستی و همكاری نگیرید كه در ایجاد سستی در شما فروگذار نمیكنند. آنان دوست دارند كه شما در رنج و مشكل گرفتار آیید. كینه از زبان آنان هویداست و البته آن چه در دل دارند از این بزرگتر و بیشتر است.»
چنان كه گفتیم، پیامبر(ص) قبل از نبرد از ایجاد انگیزههای سطحی و یا مادی صرف، فاصله میگرفت و دلها را با توجه دادن به انگیزههای الهی به تحرك وامیداشت؛ زیرا كاركرد انگیزههای الهی، بسیار بادوامتر است و از آنجا كه دست یافتن به این انگیزهها بسیار سخت است، در نتیجه، تاب تحمل مشكلات سخت و دشوار نیز بیشتر فراهم میآید. اینك، نمونههایی از این سنخ انگیزه را كه مربوط به جنگ «بدر» میباشد، نقل میكنیم:
«رسول خد(ص) به جنگ مصمم شده بود. اما نه جنگی كه انگیزة آن، به دست آوردن مال و ثروت و یا جلوهای دیگر از جلوههای دنیا باشد؛ بلكه دشمن خدا به رویارویی مؤمنان آمده بود و آنان، ناگزیر بودند تا به دعوت خدا و رسول او و این مژده كه یكی از دو نیكی را به دست خواهند آورد، پاسخ مثبت دهند. لذا، وارد نبرد شدند. امِا درست در مقابل آنان، كسانی بودند كه فقط به دنبال انگیزههای مادی آمده بودند و اندیشهها و نقشههای مختلف آنان را سست و ناكام ساخته بود و لذا، در هنگام رویارویی، ترس بر دلهای آنان چیره میشد.»[1]
در جنگ «احزاب» نیز پیشنهاد پیامبر برای تطمیع سران دو قبیلة «غطفان» و «نجد» جهت مصالحه در مقابل دریافت یك سوم محصولات مدینه، باعث آزمندی آن دو قبیله شد. یقیناً اگر در گروهی، پایبندیهای قومی، قبیلهای و مادی بر مبانی دیگر غالب گردد، باعث میشود كه عزم و اراده از آن جمع رخت بربندد و به علت همین آزمندیها نیز بود كه آنان از طولانی شدن محاصره و بینتیجه ماندن آن خسته شدند و میان آنان و قریش اختلافاتی به وجود آمد و سرانجام، درصدد برآمدند تا از همان راهی كه آمدهاند، بیهیچ دستاوردی بازگردند.»[2]
در جنگ «احد» نیز خداوند، دلهای مؤمنان را به این مژده استوار ساخت كه اگر در میدان نبرد پایداری كرده و ثابت قدم بمانند و خدا را به یاد داشته و مطمئن باشند كه ازهمة قدرتها برتر است، همچنین، اگر دل استوار دارند و از جنگ و تعقیب دشمن روی برنتابند و به غنایم مشغول نشوند و سرانجام، اگر به مخالفت با فرماندهی هوشیار كه آنان را به راه درست و همكاری نزدیك در میدان نبرد فرا میخواند، نپردازند خداوند آنان را به وسیلة فرشتگان آسمانی یاری خواهد كرد. در این خصوص آیات الهی نیز گواهی میدهند:[3]
«آنگاه به مؤمنان میگفتی، آیا این شما را بسنده نمیكند كه پروردگارتان به وسیلة هزار فرشته كه از آسمان فرو فرستاده میشوند، از شما پشتیبانی كند؟ بلكه اگر صبر كنید و پرهیزگار باشید، بزودی همین كه آنان بر شما درآیند، پروردگارتان ما را به وسیلة پنج هزار فرشته ـ كه همه نشان دارند ـ پشتیبانی خواهد كرد. پروردگار، این[امداد و پشتیبانی] را جز برای آن قرار نداد كه مایة بشارتی برایتان باشد و دلهایتان بدان آرام و مطمئن شود و یاری و پیروزی جز از جانب پروردگار نیست و نیز این امداد برای آن بود كه دنبالة كافران قطع شود یا خداوند آنان را سركوب كند و ناكام و سرشكسته گردند.»
بنابراین، تشویق و تحریك به نبرد، عنصری اساسی در بالا بردن روحیة معنوی و عوامل روانی برای جنگجویان است؛ كما این كه در آن زمان، برانگیختن روح حماسی در جمع و ایجاد انگیزة شدید بر واقعیتی كه برای آن میجنگند، و این كه تا حصول نهایی آن باید بكوشند، همة مؤمنان را در حالت بیداری انقلابی نگه میداشت و حركت و انگیزة روانی و علاقة دایم برای رویارویی با دشمن را در ایشان برمیانگیخت. در این رابطه، قرآن كریم در جای دیگری میفرماید:
«ای اهل ایمان، آیا میخواهید كه به نجاتی سودمند هدایت شوید، تا از عذابی دردناك رهایی یابید؟ پس به خدا و رسول او ایمان آورید؛ و به مال و جان، در راه حق جهاد كنید؛ كه اگر دانا باشید، این برای شما بهتر است، تا پروردگار، گناهانتان را ببخشد و در بهشتی كه زیر درختانش نهرها(آبی گوارا) جاری است، داخل گرداند؛ و در بهشت عدن، منزلهای نیكو و جاودانی به شما عطا كند؛ كه این، همان رستگاری بزرگ بندگان است، و نیز تجارتی دیگر كه آن را هم دوست دارید؛ نصرت و یاری خدا و فتح نزدیك است كه بشارت رحمتی است به اهل ایمان.»[4]
در غزوة «بدر» نیز پیامبر فرمود: «سوگند به كسی كه جان محمد در دست اوست، امروز اگر مردی، بردبارانه و ثابت قدم و دقیق نبرد كند، خوشبخت است و اگر پشت نكند، جای او در بهشت خواهد بود.»
1 ـ 3ـ اختیار درحضور و عدم اكراه
از دیگر موارد در مدیریت تبلیغی پیامبر این بود كه ایشان به سربازان، این فرصت را میدادند كه به اختیار خود وارد جنگ شوند و هیچ اكراهی در كار نبود؛ بلكه آنان خود با این كار در پی اجر اخروی بودند و اگر در پرتو لطف و خواست الهی پیروز میشدند، باز هم برای آنان حقیقتی مدِ نظر بود كه به دفاع از آن برخاسته بودند و اگر كشته میشدند، نیز به افتخار شهادت و به بهشت و خشنودی خداوند دست یافته و هیچ فاصلهای میان آنان و بهشت نبود. بنابراین، در هر حال، آنان دست به تجارت سودآوری میزدند كه خود آن را انتخاب كرده بودند.
ادامه دارد...
مصباح الهدی باقری
پی نوشت ها:
[1] سورة مؤمن، آیة 31
[2] دلشادتهرانی، مصطفی؛ سیرة نبوی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ، 1372، ص 162
[3] ابوزهره، محمد، خاتم پیامبران، ترجمة حسین صابری، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی 1373، ص 376
[4] همان، صص 646 ـ 645
منبع:
مجله اندیشه صادق، شماره 3و4، با اندکی تصرف و تلخیص